عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : دو شنبه 13 شهريور 1391
بازدید : 321
نویسنده : امیر امرائي

 بسیاری از آقایان از پیچیدگی رفتار و گفتار خانم ها شکایت دارند و می گویند در تفسیر حرف های خانم ها به مشکل بر می خورند. به خصوص در روزهای اولیه نامزدی و آشنایی، شاید بسیاری از آقایان در برقراری ارتباط با طرف مقابل چندان موفق نباشند.  کارشناسان می گویند توجه به زبان بدن یک خانم می تواند بعضی حقایق را روشن کند، با این حال شاید توجه به تمامی حرکات او حواس شما را پرت کند طوری که تمرکز خود را بر آنچه که می گوید از دست بدهید. 


خوشبختانه راه های دیگری نیز برای پی بردن به آنچه در ذهن او می گذرد وجود دارد. توجه به آنچه یک خانم می گوید و طریقه بیان آن هر دو می توانند به رمزگشایی صحبت های او کمک کنند. ممکن است راجع به هوا یا کارش صحبت کند، ولی در صحبت های او اشاراتی ظریف در مورد نگرشش نسبت به شما وجود داشته باشد.

پس اگر می خواهید بدانید در جلب نظر او موفق بوده اید یا نه، به نکات زیر توجه کنید: 

چه می گوید؟

مسلما اولین چیزی که باید به آن توجه کرد محتوای حرف های اوست. به بیان ساده تر، او راجع به چه چیزی صحبت می کند؟ معمولا یک خانم در اولین روزهای آشنایی به شما نمی گوید که چقدر موردتوجهش قرار گرفته اید، یا بر
عکس چقدر روی اعصابش راه می روید! با این حال آنچه او می گوید می تواند چیزهایی را روشن کند. 

به عنوان مثال، اگر او راجع به روابط انسانی و عاطفی گذشته شما می پرسد، مطمئنا می خواهد موقعیت شما را بررسی کند و جایگاه خود را بیشتر بشناسد. این اصلا نشانه بدی نیست.اما اگر او را نسبت به چنین مسائلی بی تفاوت می یابید، 
عکس این قضیه درست است.
 

آقایان بخوانند؛ چگونه حرف های یک خانم را رمزگشایی کنیم؟

 

 

 

چیزهای دیگری نیز وجود دارند که می توانند به شما کمک کنند تا به آنچه در ذهن او می گذرد بیشتر واقف شوید. آیا از شما راجع به زندگی و علایقتان می پرسد؟ شاید پرسیدن سوالی راجع به شغل شما در وهله اول چندان مهم به نظر نرسد، ولی اگر چنین سوالی یا سوالات مشابه به آن چندبار تکرار شوند، شاید بتوان نتیجه گرفت که او می خواهد بداند شما چه طور مردی هستید. اما اگر نسبت به شما بی تفاوت باشد مسلما چنین سوالاتی را مطرح نخواهد کرد. 

به طور مشابه آنچه در مورد خودش می گوید نیز می تواند حاوی نکاتی باشد. اگر جزئیات زندگی خود را نزد شما بازگو می کند، مسلم است که می خواهد او را بیشتر بشناسید.

حتی اگر احساس کردید که می خواهد فخرفروشی کند خوشحال باشید، چون نشاندهنده آن است که او می خواهد شما را تحت تاثیر قرار دهد. 



چگونه می گوید؟

روانشناسان معتقدند تنها محتوای صحبت های شخص مهم نیست، بلکه چگونه گفتن نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. 

شاید ظاهرا موضوع صحبت او هوا یا کارش باشد، ولی آنچه مهم است کلمات کوچک و به ظاهر بی اهمیتی هستند که همه ما در صحبت 
روزانه از آنها استفاده می کنیم ولی هیچ کس به آنها توجه نمی کند: من، یک، آن، این.

این کلمات که در واقع به پر کردن جملات کمک می کند، به یک دلیل از اهمیت برخوردارند. رواشناسان می گویند تحلیل گفته های افراد راه مناسبی برای پیش بینی آینده رابطه آنها است. 

روانشناسان در یکی از مطالعات خود دریافتند که وقتی طرز صحبت کردن دو نفر با هم هماهنگ باشد –یعنی کسانی که کلمات پرکننده را به طور مشابه به کار می برند- ارتباط بهتر و پایدارتری بین آنها برقرار خواهد شد.

آیا او مثل شما صحبت می کند؟ پاسخ به چنین سوالی همیشه ممکن نیست، اما توجه به بعضی جملات و عبارات می تواند ما را پاسخ این سوال نزدیک کند. اگر شما از جملاتی مانند "به نظر من..." یا "بعد..." یا "درست است" استفاده می کنید و او هم متقابلا از آنها استفاده می کند، احتمال اینکه موردتوجه او قرار گرفته باشید زیاد است، زیرا او به طور ناخودآگاه طریقه حرف زدن خود را تغییر می دهد تا با روش صحبت کردن شما همخوانی داشته باشد. 



آیا دروغ می گوید؟

دانستن اینکه آیا او دروغ می گوید یا تنها می خواهد با سیاست پیش برود (حتی به این دلیل که می خواهد ملاحظه احساسات شما را بکند) همیشه سودمند است. آیا واقعا دوست دارد شما را بیشتر بشناسد؟ آیا برای ادامه رابطه تلاش خواهد کرد؟

 
آقایان بخوانند؛ چگونه حرف های یک خانم را رمزگشایی کنیم؟
 


اگر در مورد قصد و نیت خود به طور شفاف صحبت نمی کند نا امید نشوید. به هرحال او هنوز تعهدی نسبت به این ارتباط ندارد، و چنین چیزی در اولین روزهای آشنایی به خودی خود خطری را متوجه ارتباط نمی کند. 

اگر در مورد چیزی دروغ می گوید، ممکن است معذب باشد و احساس راحتی نکند. برای کاهش این مسئله، به جای کلمات خاص از کلمات عام استفاده کنید. از گفتن کلمه "من" بپرهیزید. همین طور ممکن است با صدایی آرام تر از حد معمول صحبت کند چون انسان ها به طور ناخودآگاه دوست ندارند دروغ های خود را فریاد بزنند، بلکه ترجیح می دهند آنها را پنهان نگه دارند. 



چه راهی را برای برقراری ارتباط ترجیح می دهد؟

چیز دیگری که لازم است در روزهای اول آشنایی به آن توجه کنید روشی است که او برای برقراری ارتباط ترجیح می دهد. دوست دارد کتبا صحبت کند؟ مثلا از طریق ای میل یا 
پیامک، یا ترجیح می دهد به طور رو در رو با شما صحبت کند؟ 

اگر ایمیل را ترجیح می دهد، شاید بتوان نتیجه گرفت که  او دوست دارد آنچه را که می گوید بررسی و ویرایش کند. او می خواهد بر آنچه می گوید کنترل داشته باشد و بتواند آنها را تصحیح کند. در واقع چنین گرایشی می تواند نشاندهنده عدم تمایل او به نشان دادن خودِ واقعی اش باشد. او نمی تواند به تماس تلفنی یا حتی چت اعتماد کند چون از گفتن سخنان نسنجیده و زودهنگام می ترسد. البته این لزوما به معنای عدم علاقه یا توجه او به شما نیست، بلکه می تواند نشاندهنده این باشد که او حداقل در حال حاضر دوست دارد فاصله خود را با شما حفظ کند. 

از سوی دیگر، اگر او چت یا تماس تلفنی را ترجیح می دهد، شاید بتوان گفت که به ایجاد صمیمیت بیشتر تمایل دارد. 

با توجه به نکات بالا می توان نتیجه گرفت که برای پیش بینی آینده یک رابطه،  توجه به آنچه یک خانم می گوید و طریقه بیان آن لازم است. ممکن است مکالمه شما با او کم اهمیت و پیش پا افتاده به نظر برسد، ولی لایه های معنایی پنهانی نیز وجود دارند که باید مورد توجه قرار بگیرند.



:: موضوعات مرتبط: عشق جوان , ,
:: برچسب‌ها: آقایان , رمزگشایی , خانم , خوشبختانه , روابط , عاطفی , مسائل , دروغ , قصد و نیت , ارتباط ,
تاریخ : دو شنبه 13 شهريور 1391
بازدید : 255
نویسنده : امیر امرائي

 در روز اول سال تحصیلى، خانم تامپسون معلّم کلاس پنجم دبستان وارد کلاس شد و پس از صحبت هاى اولیه، مطابق معمول به دانش آموزان گفت که همه آن ها را به یک اندازه دوست دارد و فرقى بین آنها قائل نیست. البته او دروغ می گفت و چنین چیزى امکان نداشت. مخصوصاً این که پسر کوچکى در ردیف جلوى کلاس روى صندلى لم داده بود به نام تدى استودارد که خانم تامپسون چندان دل خوشى از او نداشت. تدى سال قبل نیز دانش آموز همین کلاس بود. همیشه لباس هاى کثیف به تن داشت، با بچه هاى دیگر نمی جوشید و به درسش هم نمی رسید. او واقعاً دانش آموز نامرتبى بود و خانم تامپسون از دست او بسیار ناراضى بود و سرانجام هم به او نمره قبولى نداد و او را رفوزه کرد.

 

معلم مادر عشق زندگی امسال که دوباره تدى در کلاس پنجم حضور می یافت، خانم تامپسون تصمیم گرفت به پرونده تحصیلى سال هاى قبل او نگاهى بیاندازد تا شاید به علّت درس نخواندن او پی ببرد و بتواند کمکش کند. معلّم کلاس اول تدى در پرونده اش نوشته بود: تدى دانش آموز باهوش، شاد و با استعدادى است. تکالیفش را خیلى خوب انجام می دهد و رفتار خوبى دارد. “رضایت کامل”. معلّم کلاس دوم او در پرونده اش نوشته بود: تدى دانش آموز فوق العاده اى است. همکلاسیهایش دوستش دارند ولى او به خاطر بیمارى درمان ناپذیر مادرش که در خانه بسترى است دچار مشکل روحى است. معلّم کلاس سوم او در پرونده اش نوشته بود: مرگ مادر براى تدى بسیار گران تمام شده است. او تمام تلاشش را براى درس خواندن می کند ولى پدرش به درس و مشق او علاقه اى ندارد. اگر شرایط محیطى او در خانه تغییر نکند او به زودى با مشکل روبرو خواهد شد. معلّم کلاس چهارم تدى در پرونده اش نوشته بود: تدى درس خواندن را رها کرده و علاقه اى به مدرسه نشان نمی دهد. دوستان زیادى ندارد و گاهى در کلاس خوابش می برد.

خانم تامپسون با مطالعه پرونده هاى تدى به مشکل او پى برد و از این که دیر به فکر افتاده بود خود را نکوهش کرد. تصادفاً فرداى آن روز، روز معلّم بود و همه دانش آموزان هدایایى براى او آوردند. هدایاى بچه ها همه در کاغذ کادوهاى زیبا و نوارهاى رنگارنگ پیچیده شده بود، بجز هدیه تدى که داخل یک کاغذ معمولى و به شکل نامناسبى بسته بندى شده بود. خانم تامپسون هدیه ها را سرکلاس باز کرد. وقتى بسته تدى را باز کرد یک دستبند کهنه که چند نگینش افتاده بود و یک شیشه عطر که سه چهارمش مصرف شده بود در داخل آن بود. این امر باعث خنده بچه هاى کلاس شد امّا خانم تامپسون فوراً خنده بچه ها را قطع کرد و شروع به تعریف از زیبایى دستبند کرد. سپس آن را همانجا به دست کرد و مقدارى از آن عطر را نیز به خود زد. تدى آن روز بعد از تمام شدن ساعت مدرسه مدتى بیرون مدرسه صبر کرد تا خانم تامپسون از مدرسه خارج شد. سپس نزد او رفت و به او گفت: خانم تامپسون، شما امروز بوى مادرم را می دادید. خانم تامپسون، بعد از خداحافظى از تدى، داخل ماشینش رفت و براى دقایقى طولانى گریه کرد.

از آن روز به بعد، او آدم دیگرى شد و در کنار تدریس خواندن، نوشتن، ریاضیات و علوم، به آموزش “زندگی” و “عشق به همنوع” به بچه ها پرداخت و البته توجه ویژه اى نیز به تدى می کرد. پس از مدتى، ذهن تدى دوباره زنده شد. هر چه خانم تامپسون او را بیشتر تشویق می کرد او هم سریعتر پاسخ می داد. به سرعت او یکى از با هوش ترین بچه هاى کلاس شد و خانم تامپسون با وجودى که به دروغ گفته بود که همه را به یک اندازه دوست دارد، امّا حالا تدى محبوبترین دانش آموزش شده بود.

یکسال بعد، خانم تامپسون یادداشتى از تدى دریافت کرد که در آن نوشته بود شما بهترین معلّمى هستید که من در عمرم داشته ام. شش سال بعد، یادداشت دیگرى از تدى به خانم تامپسون رسید. او نوشته بود که دبیرستان را تمام کرده و شاگرد سوم شده است. و باز هم افزوده بود که شما همچنان بهترین معلمى هستید که در تمام عمرم داشته ام. چهار سال بعد از آن، خانم تامپسون نامه دیگرى دریافت کرد که در آن تدى نوشته بود با وجودى که روزگار سختى داشته است امّا دانشکده را رها نکرده و به زودى از دانشگاه با رتبه عالى فارغ التحصیل می شود. باز هم تأکید کرده بود که خانم تامپسون بهترین معلم دوران زندگیش بوده است. چهار سال دیگر هم گذشت و باز نامه اى دیگر رسید. این بار تدى توضیح داده بود که پس از دریافت لیسانس تصمیم گرفته به تحصیل ادامه دهد و این کار را کرده است. باز هم خانم تامپسون را محبوبترین و بهترین معلم دوران عمرش خطاب کرده بود. امّا این بار، نام تدى در پایان نامه کمى طولانی تر شده بود: دکتر تئودور استودارد.

ماجرا هنوز تمام نشده است. بهار آن سال نامه دیگرى رسید. تدى در این نامه گفته بود که با دخترى آشنا شده و می خواهند با هم ازدواج کنند. او توضیح داده بود که پدرش چند سال پیش فوت شده و از خانم تامپسون خواهش کرده بود اگر موافقت کند در مراسم عروسى در کلیسا، در محلى که معمولاً براى نشستن مادر داماد در نظر گرفته می شود بنشیند. خانم تامپسون بدون معطلى پذیرفت و حدس بزنید چکار کرد؟ او دستبند مادر تدى را با همان جاهاى خالى نگین ها به دست کرد و علاوه بر آن، یک شیشه از همان عطرى که تدى برایش آورده بود خرید و روز عروسى به خودش زد. تدى وقتى در کلیسا خانم تامپسون را دید او را به گرمى هر چه تمامتر در آغوش فشرد و در گوشش گفت: خانم تامپسون از این که به من اعتماد کردید از شما متشکرم. به خاطر این که باعث شدید من احساس کنم که آدم مهمى هستم از شما متشکرم. و از همه بالاتر به خاطر این که به من نشان دادید که می توانم تغییر کنم از شما متشکرم. خانم تامپسون کهاشک در چشم داشت در گوش او پاسخ داد: تدى، تو اشتباه می کنى. این تو بودى که به من آموختى که می توانم تغییر کنم. من قبل از آن روزى که تو بیرون مدرسه با من صحبت کردى، بلد نبودم چگونه تدریس کنم.

بد نیست بدانید که تدى استودارد هم اکنون در دانشگاه آیوا یک استاد برجسته پزشکى است و بخش سرطان دانشکده پزشکى این دانشگاه نیز به نام او نامگذارى شده است!



:: موضوعات مرتبط: عشق جوان , ,
:: برچسب‌ها: دروغ , معلّم , علّت , مشکل و دانشگاه , نگین , مدرسه , گریه , عشق , نوشتن , خواندن , بچه ,

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 24 صفحه بعد

مطالب مرتبط به مهندسی عمران و محیط زیست

به نظر شما مطالب وب سایت بیشتر به کدام بخش اختصاص داده شود ؟


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان علم و زندگی و آدرس engineer.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 645
بازدید دیروز : 22
بازدید هفته : 926
بازدید ماه : 926
بازدید کل : 84133
تعداد مطالب : 237
تعداد نظرات : 23
تعداد آنلاین : 1



كد ماوس


استخاره آنلاین با قرآن کریم



RSS

Powered By
loxblog.Com